آزمینآزمین، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

پسر گلم آرمین، عشق مامان و بابا

چه زود گذشت

انگار همین دیروز بود که داشتم وسایل بیمارستان رو آماده میکردم که برم برای زایمان، این روزها با تمام تلخیها و شیرینیهاش گذشت و جوجوی من داره بزرگ میشه و برا خودش یه پا مردی میشه ، میخواستم زودتر از اینا برای آرمینم وبلاگ درست کنم ولی فرصتش پیش نمیومد تا بالاخره بعد 4 ماه این فرصت پیش اومد، البته در ساعت 1 و نیم نصفه شب اول از همه میخوام از مادر و پدر گلم و همینطور مادر و پدر همسری و همینطور همسر مهربونم به خاطر زحمتایی که تا الان کشیدن برای آرمین تشکر کنم، هم تو بیمارستان و هم خونه، من بعد زایمان تقریبا 40 روز خونه مامانی و بابایی بودم و اونا عاشقانه از بچه و من مواظبت میکردن و در بیمارستان هم مامان جون و بابا جون (مادر و پدر همسری) خیلی ...
26 فروردين 1392
1